خاطرات روستا

خاطرات روستا

خاطرات روستا

خاطرات روستا

خاطرات روستا
خاطرات روستا
...تیشه به ریشه ی خشک نزن
عنوان عکس 1
عنوان عکس 2
عنوان عکس 3
عنوان عکس 4
عنوان عکس 5
تبلیغات
خاطرات روستا
خاطرات روستا

زمستان سختی است. پاهايم تو كفش از زور و سوز سرما، قرمز شده؛ كِرِخ «شده ؛ بچه ها كه به مدرسه می آيند كلاه هاي پشمی شان را روي سر و صورت و گردنشان می كشند ؛جوري كه فقط از میان دريچةكلاه ، می توانند جلوي پايشان را ببینند . سر علف هاي خشك لب جو، يخ بسته؛ قنديل بسته؛ آب كه توي جوها می رود، به قنديل ها می خورد؛ قنديل ها به هم می خورند و صداي جلینگ جلینگ شان توي باغ می پیچد . آبادي خلوت است؛ از بالا، از سینةكوه كه نگاه می كنم؛ آبادي مثل سبدي است كه تويش چوب خشك جمع كرده باشند. درخت ها چوب بدون برگ شده اند.فقط سرو بلند آبادي، سبزو بلند بالا، میان آبادي ايستاده است و در باد سرد و يخ زده ، سرتكان می دهد. از اجاق ها و بخاري خانه ها دود ، بلند است.كلاغ ها تو آسمان ابري آبادي پرواز می كنند؛ روي شاخةلخت درخت ها می نشینند و قارقار می كنند. همه چیز خاكستري است؛ سیاهی كلا غها رنگ خاكستري ابرها را می شكند.گنجشكها سرگردان اند ، » گرسنه اند. هیچ كس كنار رودخانه نیست؛ كوچه ها خلوت است.

(شما كه غريبه نيستيد)

زمستان 92


تعداد بازديد : 180
چهار شنبه 21 آبان 1393 ساعت: 22:42
نویسنده:
نظرات()
می پسندم نمی پسندم
عسل و خربزه حکایت امروز است

گفت : نخور ، عسل و خربزه با هم نمی سازند. نشنید و خورد ، یک ساعت دیگر یارو را دید مثل مار بخودش می پیچد.گفت:
نگفتم نخور این دو با هم نمی سازند !؟ گفت : حالا که این دو تا خوب با هم ساخته اند که من یکی را از میان بردارند!
من می خواهم اولیای دولت را به عسل و روسای ملت را به خربزه تشبیه کنم ، اگر وزارت علوم بگوید توهین است ، حاضرم دویست و پنجاه حدیث در فضیلت خربزه و یکصد و چهل و نه حدیث در فضیلت عسل شاهد بگزارانم.

به نقل از همان دهخدای خدا بیامرز


تعداد بازديد : 452
سه شنبه 20 آبان 1393 ساعت: 21:33
نویسنده:
نظرات()
می پسندم نمی پسندم
حکایت امروز ما

این را هیچ کس نمی تواند انکار کند که ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت پنج کرور و سیصد و هفت هزار وزیر ، امیر ، سپه سالار ، سردار ، امیر نویان ، امیر تومان ، سرهنگ سرتیپ ، سلطان ، یاور ، میر پنجه ، سفیر کبیر ، شارژ دافر ، کنسبیه ، یوز باشی ، ده باشی و پنجه باشی ، داریم ، و گذشته از این ها باز ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت (خدا برکت بدهد ) شش کرور و چهار صد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر ایه الله ، حجه الاسلام ، مجتهد ، مجاز ، امام جمعه ، شیخ الاسلام ، سید ، سند شیخ ، ملا ، آخوند ، قطب ، مرشد ، خلیفه ، پیر ، دلیل ، و پیش نماز داریم.

علاوه بر این ها باز ما در میان بیست کرور جمعیت ، چهار کرور شاهزاده ، آقا زاده ، ارباب ، خان ، ایلخانی ، ایل بیگی ، ابه بشی داریم، زیاده بر این ها اگر خدا بگذارد این آخری ها هم قریب دو سه هزار نفر وکیل مجلس ، وکیل انجمن ، وکیل بلدیه ، منشی و دفتر دار و ...داریم.

*مقالات چرند و پرند(علی اکبر دهخدا) خدا بیامرز


تعداد بازديد : 185
جمعه 16 آبان 1393 ساعت: 1:51
نویسنده:
نظرات()
می پسندم نمی پسندم
آدمیت...

انسان ظاهری آرام و ثابت و واحد و خموش دارد و باطنی متلاطم و متغیر و کثیر ، و به قول خواجه ی شیراز:
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
                                         که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
آدمی دماوند است، آتشفشانی به ظاهر خاموش. از دهانه ی دماوند بخار ساطع است و از دهان آدمی کلمات، و هر دو حکایت از شور و غوغای درون دارند.

منبع: متافیزیک خیال 


تعداد بازديد : 154
دو شنبه 12 آبان 1393 ساعت: 16:29
نویسنده:
نظرات()
می پسندم نمی پسندم
ليست صفحات
تعداد صفحات : 2
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
درباره ما
مطالب تصادفی
لینک دوستان
آخرین نظرات کاربران