موزیک آنلاین
در آغوش نگاه ها...
اردیبهشت94
تعداد بازديد : 134
جناب مارمولکیان به همین درشتی... لازم به ذکر است که این حیوان زبان بسته صحیح و سالم به طبیعت بازگشت.
#فروردین 94
تعداد بازديد : 175
خودش رو میندازه رو گوشی ...لابد عکس می خواد.
#1393 اوایل تابستان گرم
تعداد بازديد : 130
تعداد بازديد : 171
آ مثل آبی بی کران...
تعداد بازديد : 176
به بهانه آمدن صدای پای بهار:
به جرات می توان گفت درخت نماد عشق ایرانی است و حضورش در پهنه ادبیات فارسی نه تنها گسترده است، بلکه به آن زیبایی و جلایی خاص داده است. پس بی دلیل نیست در واژه واژه و در بیت بیت اشعار نغز پارسی، عباراتی چون «درخت مهربانی، درخت بیداری، درخت معرفت، درخت کیهانی، درخت جاودانه و... را مشاهده می کنیم؛ آن طور که در «ویس و رامین» اسعد گرگانی بارها می خوانیم.
تو را در دل درخت مهربانی
به چه ماند؟ به گلزار خزانی
مرا در دل درخت مهربانی
به چه ماند؟ به سرو بوستانی
ناگفته نماند این توجه و اهتمام به درخت در ادبیات فارسی ریشه در این موضوع دارد که در فرهنگ وباور ایرانی درخت نمادی مینویی و بهشتی است، زیرا ریشه در خاک دارد. اما رو به آسمان قد می کشد شاخه هایش همواره رو به بالاست و این خود می تواند نشانه ای از روح تشنه انسان در رسیدن به خداوند باشد و به آن مرتبه نمی رسد، مگر با نیایش کردن. پس به همین جهت است در اغلب ابیات و اشعار غنی شعر فارسی هر زمان فرصتی پیش می آید، درختان با اقتدار خودشان را نشان می دهند؛ آن طور که درخت و به تبع آن باغ و بوستان محل رسیدن به معشوق است و همانا تداعی کننده وصال. مثلاً حافظ در جایی می گوید:
شد چمان در چمن حسن و لطافت، لیکن
درگلستان وصالش نچشیدیم و برفت
و گاهی هم این درخت وسیله ای می شود برای نشان دادن عظمت انسان و این که انسان می تواند زندگی طولانی داشته باشد، آن طور که فردوسی در پایان رزم رستم و اسفندیار، آن زمان که تیر به چشمانش می خورد، زمین خوردن اسفندیار را چنین ترسیم می کند:
خم آورد اسفندیار سروسهی
از او دور شد دانش و فرهی
پس بر همین اساس است که شعر و ادب فارسی مملو شده از حضور درختان که هر کدام از آن ها نمادی هستند، به عنوان نمونه بید مجنون در ادب فارسی نماد و نشانه ی سوگواری، عشق بدون شادی است و خود به خود تداعی کننده عاشق دل شکسته و یا درخت انار نماد زایش، ثروت، عشق و جریان یافتن رگ های زندگی است. جالب آن که در این میان درخت گردو به عنوان خرد مکتوم، باروری، طول عمر و مظهر پایداری به هنگام بداقبالی است.
"برگرفته از شهاب الدین مهاجر"
عکس زمستان 92
تعداد بازديد : 92
و به دور از هر جنبنده ای ...
زیباست
تک درختِ پابرجا ...
زمستان کم برف 93
تعداد بازديد : 55
بر بلندای آبشار، دیده نظر کن، نظر کن...
تابستان1392
تعداد بازديد : 89
آسمان کده ای از جنس شفق...
پاییز 93
تعداد بازديد : 62
ابرهای زمستانی در ذهن و روح من
ابرهای زمستانی،سنگین و پر سایه.
شاید سال87
تعداد بازديد : 65
چیزی پیدا نکردم که بهش بخوره به جزء ، آواز غم انگیز کوهستان...
تعداد بازديد : 215
روزهایی به تاریکی شب...
اوایل پاییز93
تعداد بازديد : 47
آسمان کده ای از جنس دل...
پاییز1393
تعداد بازديد : 92
قصه های ما تا ته دالان تکراری ست...بی خود دنبال هرج و مرج نگردیم...
اصفهان به سال 1391
تعداد بازديد : 79
روزی پرندگان صلح من بودند ...
زمستان 1392
تعداد بازديد : 137
در ادامه ی پست قبل...
صبر و حوصله ای که فرسوده بشه آخرش به خشکی میرسه ...
همان بهار 93
تعداد بازديد : 192
یه زمانی برکه ها پر از ماهی و سبزه بودند،ماهیاش واسه آدم لب لبک میزدند حرف میزدند... اما الان شده پر از بچه وزق که که که...(واسه آدم ، فقط دم دمک می زنند)
از دور که تماشا می کنی ... یه دسته ی سیاه وزق می بینی ، که کارشون فقط این هست ، آب آبی رو ، به آب سیاهی برسونند...
بهار 1393
تعداد بازديد : 265
در اندرونِ منِ ملول ،هیچ ...
هیچ نیست،جز سیاهی و سفیدی...
"خوب و بد عکس را ببخشید"
تعداد بازديد : 122
تیشه به ریشه ی خشک مزن...
زمستان 92
تعداد بازديد : 81
مرد می خواد پیدا بشه تو سختی ، زیبا رشد کنه...
بهار 93
تعداد بازديد : 845
وقتی زیادی بار بده ، آخرش میشه این... شکست!
تابستان93
تعداد بازديد : 108
زمستان سختی است. پاهايم تو كفش از زور و سوز سرما، قرمز شده؛ كِرِخ «شده ؛ بچه ها كه به مدرسه می آيند كلاه هاي پشمی شان را روي سر و صورت و گردنشان می كشند ؛جوري كه فقط از میان دريچةكلاه ، می توانند جلوي پايشان را ببینند . سر علف هاي خشك لب جو، يخ بسته؛ قنديل بسته؛ آب كه توي جوها می رود، به قنديل ها می خورد؛ قنديل ها به هم می خورند و صداي جلینگ جلینگ شان توي باغ می پیچد . آبادي خلوت است؛ از بالا، از سینةكوه كه نگاه می كنم؛ آبادي مثل سبدي است كه تويش چوب خشك جمع كرده باشند. درخت ها چوب بدون برگ شده اند.فقط سرو بلند آبادي، سبزو بلند بالا، میان آبادي ايستاده است و در باد سرد و يخ زده ، سرتكان می دهد. از اجاق ها و بخاري خانه ها دود ، بلند است.كلاغ ها تو آسمان ابري آبادي پرواز می كنند؛ روي شاخةلخت درخت ها می نشینند و قارقار می كنند. همه چیز خاكستري است؛ سیاهی كلا غها رنگ خاكستري ابرها را می شكند.گنجشكها سرگردان اند ، » گرسنه اند. هیچ كس كنار رودخانه نیست؛ كوچه ها خلوت است.
(شما كه غريبه نيستيد)
زمستان 92
تعداد بازديد : 180
زندگی بدون دود...
بهاریه 93
تعداد بازديد : 149
امثال ما زیادند که به هنر و عکاسی علاقه دارند ، ولی چون دوربین با یه متر لنز رو ندارند، ناگذیرند با حیوونا دست دوستی بردارند تا بتونند از خیلی نزدیک عکس بگیرند...
تعداد بازديد : 114
که اگر انگشت اشاره چند میل بالاتر می رفت ، بهتر می شد...
وسط پاییز93
تعداد بازديد : 127
باران فقط قطره است...
پاییز 92 در جاده
تعداد بازديد : 129
بی شک تنها امید هم یخ می زند...
یک عصر یخی92
تعداد بازديد : 181
احساس خوش تیپیان...
اول پاییز93
تعداد بازديد : 175
این ابرها همیشه عالین...جزو نقاشی های برتر خدا حساب میشن...
سال92
تعداد بازديد : 146
لا به لای پنهان خورشید...
تعداد بازديد : 162
اینجا فصلی ست زعفرانی...
پاییز 92
تعداد بازديد : 165
وقتی یک گربه،چشم تو چشم، بهت نگاه می ندازه، لابد ازت می خواد گوشیت رو برداری ازش عکس بگیری...
آخر تابستان 93
تعداد بازديد : 164
شهر ، به تک چراغ های روشن اش می ارزد...
سال های 87-88
تعداد بازديد : 176
رگ در رگ ابرها...
تعداد بازديد : 138
دریا را ، آفتابی تر باید دید...
سال91 بندرگناوه
تعداد بازديد : 276
سکوت آب
حدود سال87-88
تعداد بازديد : 355